پنجشنبه رفته بودم مجلس دعای عرفه.ما یه سید انجوی داریم که نمی دونم بشناسیدش یا نه؟ اونروز اونجا بودن و برامون سخنرانی کردن و خلاصه...یه سری از کتاب ها و سی دی هاشون رو هم می فروختن.من هم یکدفعه جو گیر شدم 8 دفتر دلنوشته هاشونو به نام لخته های دل خریدم.مطلب زیر رو از متن لخته های دل، دفتر 2 انتخاب کردم:
شفا
نشسته بودم و زل زده بودم به ضریح،تو مسیر نگاهم یه ویلچر بود که روش یه مرد 25-30 ساله نشسته بود با پاهای فلج،با هم یه دو سه متری فاصله داشتیم .صدای ناله اش اگر چه خفه بود اما بوضوح معلوم بود و مفهوم:آقا شفام بده...شروع کردم به زیارت جامعه،السلام علیکم یا اهل بیت نبوه و موضع الرساله و مختلف...چهل پنجاه دقیقه گذشته بود،طی این مدت موزیک متن زیارت من همان صدای ناله بود،غرق زیارت بودم که یهو صدای فریادی بلند شد.نگاهم سر خورد روی ویلچریه!دیدم صاف ایستاده و فریاد جگر خراش ((شفا گرفتم)) اش حرم رو ریخت بهم مردم ریختند دورش ...تموم نیم ساعت رو تو حول و ولا بودم نکنه یارو فیلم بازی کرده ؟!
برده بودنش کمیته ی تحقیقات حرم.اگه دروغ می گفت وای به روزگارش!!
تو همین حال و هوا بودم که صدای نقار خونه ی حرم منو با تموم منتظرای دیگه از جا پروند.صدای الله و اکبر و ناله های:یا علی بن موسی الرضا(ع) همه ی حرم رو فرا گرفته بود.آره.شفا داده بود.هر وقت شفا حقیقی باشه نقار خونه می زنه!
و من شاهدی بودم از نزدیک.شاهدی گریان و حسرت بدل،منتظر،امیدوار و حیران!؟
همین!
========================
پ.ن1:و اینگونه شفا میدهد...!یا علی بن موسی الرضا(ع)
سایت رهپویان وصال:http://www.rahpouyan.com
نماهنگ عرفه از سایت رهپویان وصال:http://www.rahpouyan.com/swfs/arafe1.swf