قصه عشق
می روی تا با نبودن عشق را پر پر کنی
می روی با اشک حسرت دیده ام را تر کنی
آن همه گفتی نگاهت با نگاهم زنده است
من نباشم میتوانی روزها را سر کنی؟
در نبودت گریه کردم آینه احساس کرد
آینه شو گریه ام را حس کنی باور کنی
سبز در عشقت شدم کم کم تو دانستی ولی
عاقبت می خواستی در قلب من خنجر کنی
بعد تو در سینه نامت می شود یک خاطره
کاش می شد قصه عشق مرا باور کنی