ای کاش می شد بخوانی آوازی از جنس باران
ای کاش می شد بگویی از جنگل و کوهساران
آن وقت شاید درختان پیراهن نو بپوشند
دلتنگی آسمان را با مهربانی بنوشند
آن وقت پروانه ها با گلبوته ها هم زیبانند.
گنجشکها می توانند با مهربانی بخوانند
سر چشمه های سخاوت می جوشد ار دامن کوه
در سایه روشنایی گم می شود رنج و اندوه
ای ابرای آنکه داری در سینه ات جویباران
ای کاش می شد بخوانی آوازی از جنس باران
ای کاش میشد بخوانی
آوازی از جنس باران
تا پر شود دل ز پاکی
همچون گل از چشمهساران
ای کاش میشد بمانی
در انتظار سواران
تا از عدالت جهان را
سازند همچون بهاران
ای کاش پایان پذیرد
آغاز پیر جماران
تا پرچم عدل مهدی
برخیزد از دست یاران
ای کاش می شد بخوانی آوازی از جنس باران
آوازی از پرده ی گل در دستگاه هزاران
ای ساقی ای کاش روزی جامی ز چشمت بگیریم
تاثیر اشک بلورت سرمستی هوشیاران
ای کاش روی چو ماهت در آسمان دل ما
باشد نویدی برای افطار این روزه داران
ای کاش می شد بخوانی آوازی از جنس باران!
ای کاش می شد بنالم از دست انسان تباران!
ای کاش می شد بباری بر زخم های سکوتم
ای کاش می آمدی تو حتی اگر رفته بودم
ای کاش می گفتی با من از مستی و می گساری
آتش زدی بر وجودم ای کاش می شد بباری
هر وقت آتش گرفتم رفتی ای ابر بهاری
ای کاش بگذاری ببارم
چون ابر در دشت فراقت
آن گاه بشنوی آوازم
شاید که دهی وصالم
ای کاش می توانستم آن اشکهایی که از روی عاشقی می ریزی را با همین دستانم از روی گونه های نازنینت پاک کنم
صدای گریه هایت صدای است که در اعماق دلم می پیچد و دلم را به درد می آورد .
============================================
سلام.از همه دوستای خوبم که به من لطف کردن ممنونم:داداش خوبم کلبه احزان یامین عزیز،خط شکن آواره گل،آبجی معصومه جونم،پرستوی مهاجرمهربون، آسمان عزیز.صبا خانوم هم قرار بود روش فکر کنه که دیگه من آپ کردم!