«داستانک ها»
مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت.زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کردبعضی ها ساده بودند و بعضی ها هم طرح های ظریفی داشتند.زن قیمت آن ها را پرسید و شگفت زده در یافت که قیمت همه آن ها یکی است.او پرسید:چرا گلدان های ساده و نقشدار یک قیمت هستند؟چرا برای گلدانی که وقت زحمت بیشتری برده پول همان گلدان ساده را می گیری؟فروشنده گفت:من هنر مندم.قیمت گلدانی را که ساخته ام می گیرم.زیبایی رایگان است!
از کیمیا گری پرسیدند:فرق مس و طلا چیست؟کیمیا گر پاسخ داد:مس فلزی است که فرصت طلا شدن را از او گرفته اند و من این فرصت زیبا را به او هدیه میدهم!
روزی در آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.
پروفسور محمود حسابی
مشکلات مانند دست انداز های جاده اند کمی از سرعتتان کم می کنند اما از جاده صاف بعد از آن لذت خواهید برد.زیاد روی دست اندازها توقف نکنید و به حر کتتان ادامه دهید.
هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند اما همه میتواننداز همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند.