سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
پنجره
معمولا دوست خوبی هستم و اگه شما خودتون بخواین می تونم براتون دوست خوبی باشم!
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 29
کل بازدید : 161265
کل یادداشتها ها : 74
خبر مایه

موسیقی


تو را یافته بودم.باور کن که تو را یافته بودم.از آن روز که احساس کودکی ام شکفت،تو را در گل های زرد و بنفش باغچه کوچکمان یافتم.هر روز با صدای گنجشک های روی شاخه های درخت همسایه صدایم می کردی و با رقص ما هی های قر مز حوض خانه قدیمیمان مرا به سوی خود فرا خواندی.تو را بار ها در عطر شکوفه های یاس سجاده ی پدر و گل های صورتی چادر نماز مادر دیده بودم.بارها صدایم کرده بودی و با تبسمی شیرین فضای زندگی ام را با عطر گل های وحشی آمیخته بودی.چقدر نیازمند این حضور بودم.اما افسوس!چه زود حضورت را در زندگی ام گم کردم!چه زود از دستت دادم!غفلت های پنهان در لابه لای زر ورق های الوان و فریبنده باعث شد که فراموشت کنم نمی دانم چرا به یک باره باورم شد که بدون تو نیز می توان زندگی کرد!چقدر غافل شدم!
اما هم من و هم تو خوب می دانیم که از همان زمان بود که دلتنگی ام آغاز شد.از همان زمان بی تاب شدم و بی قرار.مدتهاست در تلاطم و التهابم.مانند کسی که عزیزی را گم کرده و شاید مانند همان نی ای که از نیستان بریده باشندش.
مدت هاست بغضی پنهان بر حنجره ام سنگینی می کند و غمی نا شناخته بر دلم لانه کرده است.
توانم را از دست داده ام و طاقت تنها ایستادن و نشکستن در مقابل توفان های سهمگین زندگی را در خود نمی بینم.تنها و غریبم!
دیگر نمی دانم چگونه خزان را پشت سر بگذارم و چگونه از سختی های زمستان بگذرم و به سرزمین بهار گام بگذارم.کمکم کن!دستم را بگیر که امروز بیش از گذشته ها نیازمند تو هستم...

  






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ